یکی از نمونه هایی که نان به نرخ روز بودن نگرش و عملکرد بهائیان را نشان می دهد استفاده آنها از موضوع طاهر قره العین و باور وی میباشد. در این مجال بر آنیم که به بررسی دقیق این موضوع پرداخته، عملکرد بهائیان را به طور مبسوط برای خوانندگان باز کنیم. لذا با مشخص کردن نقطه های اساسی در محور زمانی شکل گیری و پیشرفت بهائیت، به مدل استفاده بهائیان حیفایی از طاهره و باور وی در راستای اهداف تبلیغیشان پرداخته و پشت پرده های آن را شفاف سازی می کنیم و نشان می دهیم که بهائیت چه در باور و چه در عمل بویی از صداقت نبرده، نان را به نرخ روز می خورد.
تاریخ بهائیت در یک نگاه :
با یاد آوری این نکته با اهمیت توجه خوانندگان را به مرور نقطه های مهم تاریخ امر جلب می کنیم. بهاءالله و باب به ترتیب در سالهای۱۲۳۳ و ۱۲۳۵ هجری قمری مصادف با ۱۸۱۷ و ۱۸۱۹میلادی در تهران و شیراز به دنیا آمدند. در سال ۱۲۶۰ باب بابیت خود را اعلان می کند. باب در سال ۱۲۶۶ در تبریز تیر باران می شود، و طاهره در ۱۲۶۸ در تهران خفه می شود. پس از باب، بهاءالله در سال۱۲۶۹ قمری در سیاهچال تهران به صورت خفی برای خود قائل به مقام مظهریت می کند ولی آن را علنی نمی کند. بهاءالله برای اثبات مقام باب در بین سال های ۱۲۷۷ الی ۱۲۸۰ کتاب مشهور ایقان خود را می نگارد (بهائیان می گویند وی در دو شبانه روز این کتاب را نوشته است، اما شواهدی هم وجود دارد که وی این کتاب را در دو سال نوشته است به همین دلیل هم سال های نگارش کتاب به این گونه می باشد) که در آن خود را خادم فانی باب لقب می دهد. وی در سال ۱۲۷۹ - ۱۲۸۰ با کنار زدن صبح ازل جانشین معرفی شده از سوی باب در بغداد علانا ، اعلان مظهریت می کند. بهاءالله در سال ۱۲۹۰ هجری قمری کتاب اقدس را می نگارد، و بدین وسیله احکام باب را به صورت رسمی نسخ می نماید. تا قبل از کتاب اقدس و طبق مدرک موجود در کتاب اقتدارات، بهاءالله احکام و دیانت بابی را نسخ نکرده بوده است و در این راه قسم می خورد. به مدرک زیر - اقتدارات ص ۱۰۳- در این باره توجه کنید
“ چه تصريحا كه در ظهور بعد توقف ننمائيد و جز ايات نخواهيد مع ذلك انكارنمودهاند و امثال اين امور عظيمه كه جميع ميدانيد عامل شدهاند و نفسي اعتراض ننموده و لكن باين مقر كه باختيار او كل كتب ناطق است نسبت دادهاند كه احكام بيان را نسخ نموده الا لعنة الله علي القوم الظالمين مع انكه بنص بيان اين ظهور مختار بوده و خواهد بود و جميع بيان بذكر و ثنايش ناطق و بظهورش مبشر و مايظهر من عنده هو ما ظهر من ظهور قبله و من فرق هو مشرك كذاب و منكر مرتابو از ايات گذشته اكثري از اهل اديان از مقر اقدس خارق عادات ديدهاند علي شان لا يذكر بالبيان فاسئلوا المدينة و من حولها ليظهر لكم ... “
پس از بهاءالله عبدالبهاء، زمام امور بهائیان را تا سال ۱۳۳۷ قمری به دست گرفت. در زمان زندگی عبدالبهاء و در سال ۱۳۳۴ قمری، کتاب کشف الغطاء ابوالفضل گلپایگانی تنظیم شد. این کتاب از جمله اسناد مهمی است که بزرگان بهائی در آن به باور باب به شدت توپیده اند. گلپایگانی از بزرگترین عالمان بهائی بود و کتاب های زیادی را نگاشت. پس از مرگ عباس افندی، نوه او شوقی افندی در میان سال های ۱۳۳۷ الی ۱۳۷۳ هجری قمری زمام امور بهائیان را در دست داشت. پس از مرگ شوقی، جامعه بهائی به مدت ۶ سال در بین زمین و هوا بود چرا که ولی امری بر آن نظارت نداشت و توسط ایادیان امر اداره میشد. تا این که در سال ۱۳۷۹ قمری، جمعی از ایادیان امر، بیت العدل بهائیان حیفایی را تاسیس کردند. از آن زمان به بعد، این گروه از بهائیان در زیر پرچم بیت العدل هدایت شده و اوامر و نواهی این سازمان راس تشکیلات بهائی را انجام می دهند.
اما باور بهائیان از طاهره قره العین :
رویکرد بهائیت نسبت به باور طاهره را می توان به دو قسمت تقسیم کرد- قسمت اول از سال ۱۲۶۸ قمری تا ۱۲۷۳ هجری قمری و قسمت بعدی، سال های بعد از تشکیل بیت العدل بهائیان در اسرائیل ایجاد گردید .
رویکرد بهائیان در قسمت اول نسبت به باور باب، به دو گونه واضح خود را نشان می دهد. اول، در موقعیت هایی که بزرگان بهائی به خصوص شخص بهاءالله، می بایست نهایتا از خود به نوعی دفاع کند و این کار را با احترام به باب و باور او انجام می دهد. دوم، در موقعیت هایی که بهاءالله و دیگر بزرگان بهائی می بایست برای به کرسی نشاندن استقلال بهائیت و دوستدار بشریت جلوه دادن این مرام به میدان بیایند و برای این منظور چه کاری بهتر از به لجن کشاندن باور باب
همچنین، در جاهایی نیز هست که بابیان به طور خاص بهاءالله را خطاب قرار می دهند و او را که به مدت سی سال بخشی از وظیفه مدیریت اجرای احکام بابی را بر عهده داشت، متهم می کنند که احکام باب را نسخ کرده است. بطور قطع و یقین زمانیکه مرام بهائی خود را در خطر می بیند، به منظور دفاع از خود، ادعای مخاطب خود را رد کرده و خود را خادم فانی باب، و پیرو تسلیم وی و باور وی نشان می دهد. نگاهی به تاریخ بهائیت در این فاصله نشان می دهد که در سال های اولیه بابیت، بهاءالله یکی از ستون های این مرام پوشالی بوده، در موقعیت های مختلف بابیان برای گرفتن دستور عمل به وی رجوع می کرده اند. بهاءالله به خصوص در واقعه ننگین بدشت مدیریت آن اجتماع را به همراه طاهره بر عهده داشت، و بابیان را به سمتی که قصد داشت کشاند. در جنگ قلعه طبرسی، وی مدیر تدارکات و طرح ریز جنگ بر علیه نیرو های حکومتی بود. در این جاست که نیت بهاءالله از دفاع از مرام باب به وضوح روشن می شود. وقتی نقش بهاءالله را در میان بابیان در نظر می گیریم و با توجه به این که بهاءالله بعدها، مرام خود را از بابیت جدا کرد و نهایتا اعلان خدایی سر داد، واضح است که نیتی به جز ریاست طلبی و سردمداری مادی و معنوی بر عده ای نداشته چه که باعث می شود که او در موقعیتی که زیر دستانش به او اتهام وارد می آوردند، به دلیل این که هدف خود را در خطر می بیند، باب را پیشوای خود معرفی می کند.
اما در مقابل در رفتار دوم مشاهده می کنیم بهاءالله در موقعیتهایی که پایگاه خود را محکم می بیند خلاف آن عمل کند. در این راستا، به رویکرد دوم می رسیم، آنجا که بهاءالله و دیگر بزرگان بهائی نیازی به مخفی کردن نیت و نگرش خود نداشته، استفاده لازمه از مرام باب برای محکم شدن جایگاه خودشان انجام شده است. در این راستا، از طرفی، پیروان باوفایی برای خود رقم زده اند و از طرف دیگر، مخاطبشان یا ارتباطی با بابیت نداشته و یا اگر مانند مستر بروان تازه بابی (ازلی به عبارت دقیق تر) شده اند، صاحب نفوذ زیادی نیستند، لذاست که باور باب به لجن کشیده می شود.
در این راستا، نصوص بهائی پر است از اتهامات و تخطئه های بسیار تند که برخی از آنها خواننده منصف را به فکر فرو می برد که چگونه کسی که به مدت تقریبا سی سال پیرو چنین مرامی خود را معرفی می کند، چگونه می تواند چنین عبارات و اتهاماتی را به باور باب بزند. در ادامه، به ۲۳ اتهامی که بهاءالله، عبدالبهاء، و دیگر بزرگان و نویسندگان بهائی از جمله ابوالفضل گلپایگانی به باور باب ( همان باور طاهره) وارد می آورند اشاره می کنیم.
* اولین سند مورد بررسی مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر صفحه ۲۷۸ می باشد. در این سند جناب بهاءالله پیشوای تشکیلات بهائی نظر خود را راجع به باور طاهره این گونه مطرح می کند.
" بگو اي دوستان ترس از براي چه و بيم از كه * گلپارهاي عالم باندك رطوبتي متلاشي شده و مي شوند * نفس اجتماع سبب تفريق نفوس موهومه است * نزاع و جدال شان درندهاي ارض * بياري باري شمشيرهاي برنده حزب بابي بگفتار نيك و كردار پسنديده بغلاف راجع لازال اخيار بگفتار حدائق وجود را تصرف نمودند ..."
بیان ساده پاراگراف بالا این است که ، جناب بهاءالله در این جمله معتقد است که در روی کره خاکی درندگانی در لباس انسان وجود داشته اند، که به خاطر همین درنده خویی به نزاع و جدال می پردازند. ایشان ادامه داده و این گروه درنده خو را معرفی می کنند. جالب است که جناب بهاءالله این گروه درنده خو را بابیانی (باورمندان به باب که در میان آنها طاهره از جمله مهره هایی است که این فرامین را تبلیغ و تدریس هم می کرده است) می داند که شمشیر های برنده آنها همواره در کره خاکی مشغول دریدن انسان های دیگر بوده است. در این سند، بابیان شمشیر به دست معرفی شده و عقیده بابی را درنده خویی و نزاع کننده و جدال کننده می داند.
در همان مدرک صفحه ۵۲، بهاءالله قدم را فراتر گذاشته ، ایشان، علت استفاده همکیشان طاهره از شمشیر برنده را به وضوح بیان کرده، چهار اتهام اساسی دیگر را به باور باب، و ثمره آن باور وارد آورده و اینگونه این باور را به تصویر می کشد
يوم قبل مخصوص از براي يكي از اوليا اين كلمه عليا از قلم اعلي نازل كه شايد اهل اعراض باقبال فائز گردند و بغوامض مسائل اصول الهيه پي برند و اگاه شوند معرضين و منكرين به چهار كلمه متمسك اول كلمه فضرب الرقاب و ثاني حرق كتب و ثالث اجتناب از ملل اخري و رابع فناي احزاب حال از فضل و اقتدار كلمه الهي اين چهار سد عظيم از ميان برداشته شد و اين چهار امر مبين از لوح محو گشت و صفات سبعي را به صفات روحاني تبديل نمود
خطاب ایشان در این بیان به بابیان و باور بابی است که طاهره یکی از آنان بود و به تبلیغ آن می پرداخت و هر کجا می رسید آن را به گوش همه می رساند و قصد جمع کردن یار و طرفدار برای برپایی حکومت بابی داشت. طاهره باور بابی داشت باوری که از طرف جناب بهاءالله چنین توصیف شده است. آنها معرضین و منکرین لقب گرفته اند، چرا که مرام جناب بهاءالله را قبول نکردند و در مقابل ایشان گردن کج نکردند. لذا جناب بهاءالله در مورد آنها می گوید این باورمندانی که من را انکار می کنند، اساسا به چهار مدل عملکرد دست می زنند. اولین آنها ضرب الرقاب است. ضرب الرقاب به معنی زدن گردن هاست. یعنی باورمندان به چنین باوری، که طاهره هم برای استقامت در همان باور و عمل به تعالیمی از این دست توسط حکومت کشته شد، به زدن گردن های انسان های بی گناه مشغول بوده اند و این از جمله عملکرد های اصلی آنها بوده است. باور طاهره، طبق توصیف جناب بهاءالله باوری داعش گونه بوده که با زدن گردن ها قصد ایجاد ترس و وحشت و اظهار وجود داشته است.
*دومین مورد اتهام بهاءالله به باور بابی طاهره که در جمله بالا آورده شده است، حرق کتب می باشد. حرق کتب به معنای سوزاندان هر گونه کتابی است. خاطر نشان کنیم که از تعالیم باور بابی، سوزاندن همه کتاب ها به جز منطوق بیان بوده. توجه داریم که منظور از منطوق بیان، اشاره به تمامی کتاب هایی است که از باب به جای مانده از جمله بیان عربی و فارسی، صحیفه عدلیه، ... . جناب بهاءالله نیز به این مسئله اشاره می کنند، چنان که تاکید و تاییدی باشد بر نحوه نگرش باور طاهره به کتاب، کتاب خوانی، تحقیق، تحمل باور دیگران، تحمل دگر اندیشان، .... . چنان این مفهوم عام است، چنان جناب بهاءالله عمق باور طاهره را به تصویر می کشند که جای هیچ شکی را در اذهان باقی نمی گذارند، جوری که انسان از مرحله ایقان هم گذر کرده، با گوشت و جان پی به پشت پرده های باور طاهره خواهد برد. جالب آنجاست که این سخنان از زبان جناب بهاءالله گوش زد می شود. ایشان به تاکید بسیار بیان می دارد که درندگان حزب بابی، از جمله طاهره همواره در پی زندن گردن ها و سوزاندن هر کتابی غیر منطوق بیان مشغول بوده اند.
*سومین موردی که جناب بهاءالله به واسطه آن باور طاهره را در این مدرک به تصویر می کشد، اجتناب از ملل اخری است. به این معنی که جناب بهاءالله معتقد است باور طاهره از هر گونه تعاملی با دنیای خارجی خود داری می کند. از هر گونه ارتباط با باور های دیگر اجتناب می کند. به طور کلی ارتباط و تعامل با دیگران جایگاهی در باور طاهره نداشته، تنها روش برخورد با دیگرانی که باور طاهره را قبول ندارند زدن گردن آنهاست. انزوایی خشن، سرشار از تعصب و خود بزرگ بینی که معتقد است یا به زیر چتر باور ما می آیی، یا حق حیات را از شما می گیریم. به راستی مصاحبه سران داعش تفاوتی با چنین مدل نگرشی که جناب بهاءالله از باور طاهره به تصویر می کشد، دیده می شود؟
*بهاءالله در چهارمین اتهام موجود در این مدرک می گوید که باور طاهره یکی از اهدافش باقی نگذاشتن هر گونه فرقه، حزب، قوم، دین، .... غیر از باور بیانی ( باور طاهره) بوده است. داعشی که در زمان گذشته که حضور خود را در گرو نابودی بشریت می دیده است. باور طاهره چنان است که تحمل هیچ ملت و قومی و حزبی غیر از خودش را ندارد، گردن مخالفین را به شمشیر برنده می برد، مخالفانش را وحشیانه می درد، و تحمل آثار نوشتاری و قلم فرسایی های غیر همسو با خود را نداشته، هر چه بشر در طی تاریخ انسانیت از خود به جای گذاشته خواهد سوزاند. و در آخر بشریت را نابود کرده، چنان که غیر از خودش، کسی بر روی کره خاکی نماند.
به راستی اگر کسی نداند که گوینده این سخنان کیست، و بدون هیچ گونه پیش زمینه از موضوع این کلمات را بشنود، بی اختیار تصور خواهد کرد که فردی در مورد داعش زمان حاضر سخن می گوید. کسانی که در پی حکومت بر دنیا هستند و در راستای آن منطق، عقل و انسانیت را کنار گذاشته اند و به زدن گردن ها و درندگی و سوزاندن آثار فرهنگی و میراث تاریخ بشریت می پردازند. آری جناب بهاءالله در توصیف باور طاهره، داعش مستقر در ایران که در سال ۱۲۲۷ شمسی اعلان موجودیت کرد را تصویر می کشد.
*اما پنجمین اتهام جناب بهاءالله نسبت به باور طاهره در آخر فراز بالا آمده است. جناب بهاءالله می گوید که با ظهور ایشان صفات سبعی پیروان باور طاهره محو گشت. و چنین صفاتی جای خود را به صفات روحانی داد. صفات سبعی منظور همان صفات درنده خویی است. ایشان می گوید که باور طاهره صفات سبعی را ترویج می داد. به عبارت دیگر ثمره باور طاهره ایجاد صفات سبعی در پیروان این مرام می باشد. و وقتی بهاءالله تعالیم خود را ارائه کرده اند این صفات سبعی محو گشته است و به صفات روحانی تبدیل شده است. جالب آنجاست که جناب بهاءالله در کتاب اقتدارات صفحه ۱۰۳ که در بالا آورده شد، خود را عامل به همان تعالیم باور طاهره معرفی می کنند. به این معنی که ایشان نیز تا قبل از نوشتن کتاب اقدس، احکام و تعالیم باور طاهره ( باور بابی) که سرشار از درنده خویی و صفات سبعی بوده است را انجام می داده اند. می توان نتیجه گرفت که این صفات در خود جناب ایشان هم وجود داشته است که نمونه آن را در کتاب خاطرات حبیب جلد ۱ صفحه ۲۶۶ می توان یافت:
وقتی که جمال مبارک از سلیمانیه [به بغداد] تشریف آوردند، یک روز توی کوچه تشریف می بردند با مرحوم آقا میرزا محمد قلی [برادر ناتنی بهاء و دستیار وی]، یک شخص کباب فروش آهسته گفت باز بابیها آفتابی شدند. جمال مبارک به میرزا محمد قلی فرمودند بزن توی دهنش. میرزا محمد قلی ریش او را گرفته توی سرش می زد. رفت نزد ایلچی [=کنسول ایران در بغداد] شکایت کرد، ایلچی خود او را حبس کرد، گفت یقین جسارت بزرگی کرده ای که بابیها ترا زده اند...
دقت شود که، جرم آن شخص کبابی، که به دستور بهاء کتکش زده اند، تنها این بوده که «آهسته» گفته است بابیها باز آمدند، و بهاء (به صرف شنیدن این کلام، و برای چشم زهر گرفته از او و دیگر مسلمانان بغداد) به مریدش دستور داده که «بزن توی دهنش»!
جناب بهاءالله در جای جای نوشتجات خود باور طاهره را به تصویر کشیده است و چیزی برای مخفی نمودن باقی نگذاشته. اگر هم تیله های درشت حقایق توسط بهائیان و بیت العدل مخفی گردد باز هم متحریان حقیقت آنها را خواهند یافت.
*ششمین اتهام پیشوای بهائیان در کتاب اقتدارات صفحه ۲۹ موجود است. در این مدرک، جناب بهاءالله باورمندان طاهره را متحجرانی معرفی می کند که حتی از لباس های بافته شده به دست ملل دیگر خودداری می کردند. این مطلب چنان است که ایشان با خورده گیری از چنین باوری آن را زیر سوال می برد و در ادامه با افتخار، پیروان خود را از تبعیت از این حکم رهایی می بخشد. به جملات جناب بهاءالله توجه کنیم:
ميدانند آنچه از قلم اعلی در زبر و الواح نازل شده فساد و نزاع و جدال ممنوع و هم چنين امر نموديم بقرائت کتب قوم جميع اين امور عنايتی است بزرگ از برای عباد چه که از قبل ممنوع بودند و بجهاد مأمور. استعمال لباس اجنبيّه و ملاحظه کتب آن قوم از قبل ممنوع و آثار منع در کتب موجود و مشهود و لکن در اين ظهور اعظم سدّ منع برداشته شد و بجای آن حرّيّت عطا و عنايت گشت.
همان طور که مشاهده می شود، ایشان باور طاهره را چنان معرفی می کند که نشان می دهد این باور هر گونه تلاشی را برای دوری و عدم ارتباط با اقوام دیگر انجام می دهد. حتی لباس های آنها هم در باور طاهره مطرود و منفور است. لحن فخر فروشانه جناب بهاءالله چنان است که مخاطب کاملا پی به مخرب بودن چنین احکامی برای جامعه بشری از دیدگاه جناب بهاءالله پی می برد. اما سوال آنجاست که چگونه می شود حسین علی خود ادعای خدایی کند، و در این مدرک احکامی که ظاهرا خود مدعی برای باب ارسال کرده است حاصلی جز مسدود کردن پیشرفت جامعه بشری نداشته است؟ همانطور که خود ایشان به آن اشاره می کنند.
*هفتمین اتهام جناب بهاءالله به باور طاهره به این ترتیب است که ایشان باور طاهره را تند رو و فتنه گر معرفی می کند. به جملات زیر که در کتاب مائده آسمانی ج ۸ آمده توجه کنید:
مائده اسماني - جلد ٨: صفحه ۱۸۶
و ادركوه فيهذا السجن البعيد و الروح من قبل الله عليكم يا ملا المخلصين و الحمد لله رب العالمين . " مطلب دويست و يازدهم _ فتنه عراق در لوح مباركي نازل شده قوله تعالي : اول فتنه در عراق ظاهر چه كه در اول يوم عاشورا مقام حزن سرورظاهر و مقام صمت صوت تصنيف مرتفع باري اين حركت سبب اعلا كلمه نفوس خبيثه شد اگر چه عاملين قصد و نيتشان ظهور و بروز حضرت نقطه اولي روح ما سواه فداه بوده يعني مولود مبارك در يوم اول محرم و همچنين اعتقاد بر ...
در این جا جناب بهاءالله طاهره و باور او را فتنه گر خوانده به طوری که وقتی ایام محرم شروع می شود و در اول روز عاشورا که ایام حزن و اندوه است، به شادی و سرور و پایکوبی پرداخته اند، در روز هایی که مقام سکوت و خاموشی است به آواز خوانی و تحریک دیگران و ایجاد فتنه مشغول بوده اند. از دید جناب بهاءالله این مدل عملکرد صاحب هیچ گونه مماشات و تعامل و همدردی نیست و تنها به قصد تحریک و برانگیختن عواطف دیگران بوده است. این گونه است که باور طاهره به هر روشی برای ایجاد نزاع و جدال و فتنه و درگیری دست می زند، و به راستی که ایشان نمونه های تاریخی جالبی از این مدل عملکرد را بیان می کند.
جناب بهاءالله هشتمین اتهام به باور طاهره را با این جمله آغاز می کند، که همه ملوک و سرزمین ها و سلاطین، این قوم و باورمندان به باور طاهره را اهل فساد می دانند. جناب بهاءالله چنان با قدرت بر باور طاهره می کوبد که وضوح فساد آن را بر همه عیان می داند که جای هیچ گونه برداشت دیگری را باقی نمی گذارد. بهائیان دیگر نمی توانند به توجیه و تفسیر بپردازند و آن را رد کنند. در این مدرک به وضوح جناب بهاءالله باورمندان بابی و همکیشان طاهره را اهل فساد معرفی میکند. اما باید پرسید که جناب بهاءالله خود شما به مدت ۳۰ سال همین احکام را عمل می کردید!، مگر شما نبودید که ظهور جناب باب را ظهور الله خواندید و خود را عبد فانی ایشان قلمداد کردید؟ مگر شما نبودید که در جواب اعتراض های بابیان نسخ احکامی از جمله همان ها که باعث فساد در عالم شده است را نفی فرمودید؟ ای کاش قدری انصاف وجود داشت.
*نهمین اتهام جناب بهاءالله به باور طاهره این گونه است که ایشان چنین باوری را منشا اعمالی میداند که آن اعمال باعث لرزه افتادن بر ستون های ایمان (فرائص ایمان مرتعد) می شود. به عبارت دیگر حاصل باور طاهره طبق گفته جناب بهاءالله، به سست شدن ایمان منجر می شود. قاعدتا اگر مرامی الهی بود، عمل به فرامین آن نمی بایست که فرد عامل را سست ایمان کند. اگر این گونه بشود به راستی می توان در پوچ بودن آن مرام به یقین رسید. حال جالب اینجاست که جناب بهاءالله کسی هستند که این نکته را تذکر می دهند. پس ایشان هم قبول دارند که مرام باب و احکام آن باعث سست شدن ایمان است. اگر سلسله وجودی بهائیت را در تاریخ پیگیری کنیم آیا به همان مرام سست کننده ایمان نمی رسیم؟ آیا خود جناب بهاءالله همین را نمی توان مشمول حرف خودشان دانست و ایشان را هم جزو همان عده سست عنصر در ایمان گنجاند؟
* دهمین اتهام پیشوای بهائیان عالم، جناب بهاءالله، بنیان گذار باور بهائی نسبت به باور طاهره در ادامه گفته ایشان دیده می شود. این اتهام به باور طاهره و پیروان آن باور این است که ایشان آنها را راهزن و دزد معرفی می کند. کسانی که اموال دیگران را بدون اجازه صاحب آن به تصرف در می آورده اند. جناب بهاءالله بدون هیچ گونه پرده پوشی، عنوان می کند که از جمله اعمالی که پیروان باور طاهره و همکیشان ایشان انجام می داده اند، دزدی و تصرف در دارایی های مردم است. بابیت و باور طاهره حتی کمترین خصلت های انسانی را نیز به باورمندان خود منتقل نکرده است. دزدی از جمله ابتدایی ترین مسائلی است که در هر عصر و کوری ممنوع بوده و هر عقل سلیمی به این قضیه پی می برد.
*و یازدهمین اتهامات به باور طاهره . جناب بهاءالله باور طاهره را به ایجاد خون ریزی و سفک دماء متهم می کند. به طوری که دنباله رو های چنین دستوراتی، غارت و خون ریزی را از اعمال حسنه می دانسته اند. و جناب بهاءالله آنها را سرکوب کرده و باور طاهره را تخطئه می کند. توجه داریم که اعمال همکیشان طاهره، ممکن است اعمال شخصی به نظر بیاید و ربطی به باورشان نداشته باشد. اما در همین مدرک، ایشان اشاره می کنند که این افراد اعمال خود را برای رضای خدای بابیان انجام می داده اند. در این راستا رضای چنین خدایی با انجام دستورات باور طاهره به نتیجه می رسد که باورمندان بابی همگی در این کار سربلند بوده اند. همواره به فساد و فتنه و جدال و نزاع و گردن زندن و قتل انسان های بی گناه و دزدی اموال مردم مشغول بوده اند. تاکید می کنیم که خود جناب بهاءالله نیز که به مدت تقریبا سی سال معترف است که این احکام را قبول داشته است و ظهور خود را نسخ کننده چنین دستوراتی نمی داند ( رجوع کنید به اقتدارات ص ۱۰۳ ).
ملاحظه : پی نوشتها در بخش پایانی درج شده است .